بابا بزرگ و مامان بزرگ رفتند که حاجی بشن
آقا مهرادی سلام خوبی نانازم
الان چند روزه که از طرف مدیر کاروان بابابزرگ اینا بهشون گفتند که سه شنبه آماده باشید که میخایم حرکت کنیم بریم خونه خدا که در شهر مکه هستش
اوناهم از همون موقع در تکاپوی رفتن به سفر همه کاراشونو انجام دادند.
مامان بزرگ دیروز بهمون زنگ زد و گفت که شب بیان اینجا پیشمون که شماها رو ببینم و باهاتون خداحافظی کنم چون پروازشون معلوم نبود ساعت چند باشه و فقط بهشون گفته بودند که ساعت 6 صبح فرودگاه باشند هوا هم همچنان برف و کولاک خیلی شدید واز اونجایی که با شما نمیتونستم تو این هوای سرد برم فرودگاه تصمیم گرفتیم که شب بریم اونجا و باهاشون خداحافظی کنیم.
توی برف وبارون ساعت 7 حرکت کردیم و رفتیم خونه بابابزرگ اینا دیدیم که همه خاله هاتو وداییت هم همشون سرشون جمعه ویکم که نشسیتیم دیدیم که فامیلا سرازیر شدن طرف خونمون برای خداحافظی.
ودور هم بودیم تا ساعت 10 که همه رفتند و دیدم که تو هم دیگه خسته شدی و خوابت میاد به بابایی گفتم که ماهم یواش یواش خداحافظی کنیم وبریم.
خلاصه همه چیز تموم شدو اومدیم خونه .
امروز هم که خبر رسید مامان بزرگ وبابا بزرگ ساعت 10 پرواز داشتند ورفتند اگه من وتو میرفتیم ساعت 6 صبح تا 10 تو این هوای سرد یخ میزدیم مخصوصا تو .
ایشالله به سلامت برن و برگردند . آمین