مهراد ما جراحی شد !!!!!!!!
روز پنج شنبه 31 شهریور مهراد طبق معمول روزهای دیگه صبحانشو کامل خورد و شروع به بازی کرد تا طرفای ساعت 11 که بهانه خوردن هندوانه را گرفت یه بند میگفت : هننانه هننانه !!!!!!!!!!!1
منم یه ظرف گرفتم و هندوانه هارو به تکه های کوچیک در آوردم و دادم بهش و اونم چنگال بدست مشغول خوردن هندوانه شد . بعد 1 ساعت دیگه دیدم بیقراریهاش شروع شد و فک کردم دسشویی داره بردمش دیدم نه بازم ساکت نشد هی میگفت درد ...درد ...درد منم یه ذره شکمش مالش دادم گفتم شاید دلش درد گرفته یا هندوانه خورده رودل کرده هیچی معلوم نبود .
بعد شوهری ساعت 1و نیم اومد خونه و سفره رو پهن کردیم که ناهار بخوریم دیدیم چیزی نمیخوره فقط یه قاشق به زور بهش دادم خورد فقط میگفت درد .
تا ساعت 2 ونیم به همه جا زنگ زدم ببینم کسی گوش مطب رو بر میداره ببریمش دکتر ولی پنج شنبه بعداز ظهر و مطبها تعطیل . دیگه مجبور شدم ببرمش درمانگاه یه بیمارستان کودکان .
با بابایی و داداشی بردیمش درمونگاه وقتی داشتیم پذیرش می شدیم یه دفعه مهراد بالا آورد تمام مانتوم کثیف شد وای دستپاچه شدم حالا تا نوبتمون بشه نیم ساعت مانده بود .بالاخره رفتیم تو و شرح حال رو به خانم دکتر گفتیم و اونم یه سری دارو داد و با یه آمپول اومدیم .
رفتم آمپولشو زدم و اومدیم خونه مامان بزرگ و باباش رفت تا جایی کار داشت منم گفتم لباساشو در بیارم لباس تمیز تنش کنم وقتی شورتشو در آوردم دیدم اندازه یه سیب گنده مابین رون و آلتش زده بیرون ترسیدم به مامانم گفتم . اون گفت که فتقه بعد به باباش زنگ زدم و اومد بردیمش همون بیمارستان .دکتر دید بعد گفت باید بستری بشه ولی گفت قبلش باید دردشو با یخ تسکین بدین تا ساعت 10 ونیم شب براش یخ گذاشتم ویه سرم هم بهت وصل کردن بعد کلی عکسبرداری و آزمایش گفتند موقع عمل شده و باید ببریمش اتاق عمل دل تو دلم نبود نه حواس من بود نه حواس بابایی ساعت 11و 45 دقیقه بردیمش تا دم اتاق عمل و مهراد یه بند جیغ میزد و گریه میکرد با گریه گذاشتمش روی تخت و بهش آمپول زدند یه دفعه بچم ساکت ساکت شد و مارو بیرون کردند انتظار خیلی سخته فقط دعا و آیه الکرسی . تا یک ربع به یک تو اطاق عمل بود و اوردنش بیرون خداروشکر کردم .بعد بردنش رو تختش منم تا صبح رو تختش انداختمش رو پام تا اروم بخوابه بیدار نشه که اذیت بشه . خداوندا هیچ پدر مادری بچش به هیچ دردی دچار نشه و چشمهای هیچ پدر مادری گریان نشه ... آمین